هر روز جون می کنی ...

هر روز خودتو به در و دیوار می کوبی ...

هر روز پول صرف میکنی ...

هر روز وقت میذاری ...

                          تا ...

                          تا به آینده برسی ...

                          به آینده ای که مبهمه ...

                          آینده ای که نمیدونی کی میاد ...

                          آینده ای که حتی نمیدونی چه قدر طول می کشه ...

                            و آینده ای که نمیدونی کی به پایان میرسه ...

اونوقته که حالو فراموش می کنی ...

اونوقته که ثانیه هایی که برای آینده صرف می کنیو به گذشته می سپاری ...

اونوقت ...

              هر روزتو صرف می کنی برای آینده ...

 و وقتی رسیدی به آینده ، باز هم آینده تو صرف می کنی برای آینده ی بعدی ...

و بعد ...

            می بینی که همه ی آینده هات به گذشته پیوستن ... !

فیروزه

هی تو ...

کجا بودی وقتی بخاطرت با خدا دعوا کردم ...

کجا بودی وقتی فال حافظ گرفتم به نیتت ...

کجا بودی وقتی حالتو از بقیه پرسیدم ...

کجا بودی ببینی اشکامو ...

اشکایی که واسه دوریت ریختم ...

امروز کجا بودی ؟؟

امروزی که واسه رسیدنت به هر چی که میخوای ...

چهار ساعت دعا کردم ...

آره همون چهار ساعتی که تو برای رسیدن به هدفت داشتی تلاش میکردی ...

همون چیزی که تو رو از من دور میکنه ...

اما تو رو خوشحال میکنه ...

و تو دوستش داری ...

پس کجایی عشقم ؟

تنهام ...

خیلی ...

فروغ

مرز عشقو هوس درده ...

مرز عشقو هوس سخته ...

مرز عشقو هوس ترسه ...

مرز عشقو هوس مبهمه ...

مرز عشقو هوس ...

اصلا عشق چیه ؟!... هوس چیه ؟!...

اصلا مرز چیه ؟!...

اصلا عاشق کیه ؟!...

اصلا چرا وقتی ما آدما اینا رو نمیفهمیم , اینا بوجود اومدن ؟!...

دلم تنگ شده برای یه زندگی آرووووم ...

بی عشق ...

بی هوس ...

بی هر چیزی که منو بلرزونه ...

ههههههههههههههههه ...

فیروزه

سرشو گذاشتم رو پاهام ...

مثل مامانا ...

واسش لالایی خوندم ...

خوابید ...

دیگه بیدار نشد ...

فردا خاک سپاریشه ...

تو هم بیا ...

آخه دلم از غم تو مرد ...

رسمش نیست که نیای ...

فروغ

اینــــ منـــم ...

دخـــــتریـــــ از جنســـ شیــشه ...

شیــشه ایــــ از عنصـــر خاکـــــ ...

خاکــــــ بیـــ ارزشـــ ...

خاکــــــ ِ خاکـــــ ...

از شمـــا میـــ خواهــم ای مردم ...

پاس داریـــد ایـــن خاکــــ را ...

ایـــن منیــ را ...

تا که من هستمــ در ایـــن خاکــــ ...

تا که تـــو هستیــ در ایــن خاکــــ ...

گـــر بمیِـــــرم ...

گـــر نباشـــم ...

شکــــ نـــدارم خواهیــــ گریستـــ ...

شکــــ نـــدارم پـــاس خواهیـــ داشتــــ من ِ خاکـــ شـــده را ...

امــا منـــ گریــــزان از پاســـداریتـــــ ...

و دلـــــخـور و نـــاراحتــــ از غرور جوانیتــــ ...

پرخــــواهـــمـ کشـــیـــد ...

فروغ

بعضی روزا که از خواب بیدار میشی با کلی شور و هیجان برا همون ثانیه ی اول تا

آخرین ثانیه های شب برنامه ریزی میکنیو تازه وقتم کم میاری ...!

کلی تحرک داری ...!

کلی سر و صدا راه میندازی ...!

هیچکسم جلو دارت نیستو عمرا خسته شی ...!

حتی شبم نمیدونی کی و کجا خوابت برده و کی سر جات خوابوندتت ...!

اما ...

یه روزایی هم هست که از خواب بیدار شدنتم زورکیه ...!

هیچ برنامه ای نداری ...!

حتی حال نداری به صورتت آب بزنی ...!

صبحانه که اصلا فکرشم نکن ...!

میشینی پای تلویزیونو شبکه ها رو بی هدف بالا پایین میکنیو هر لحظه منتظر یه تلنگری تا بزنی زیر گریه و داد و بیداد راه بندازی ، حتی اگه مامانت بهت بگه سلام ...!

این روزا ، روزای سختیه ...!

برعکس روزای خوب که مثل برقو باد میگذره ، انگار که اصلا نمیگذره ...!

تو این روزا دلت خیلی پره ، ولی نمیدونی از چیو ، از کیو ، از کجا ...!

فقط میدونی که یه شونه میخوای برا خالی کردن هق هقات ...!

فیروزه

 راستش امروز فهمیدم واسه اینکه مایه افتـــخار باشــم

نیاز دارم به یه ذهـــن

یــــه اراده

یه عشـــق به وطـــــن

یه غیـــرت ایــــرونی پســـند

با چاشـــنیـــ دعای مادرا و پدرایی که دارن رسیدن تورو به هدفـــ نگاه میکنن

 و دو تا دســــت

دو تا دستی که کلی آدم چشـم امیـــد دارن بهشـــ

دو تا دستی که کیـــمیاست

کیـمیایی که همه ی آدما تو همه ی زمانها دنبالش گشتن

واسه اینکه از خاکــ بی ارزش ، طلا بسازن

واسه اینکه به هدفشـــون برسنــ

واسه اینکه کل دنیا رو بگیــرن تو دستاشون

اما اونا غافــــل بودن

غافل از اینکه کیمیا فقط و فقط تو دستای والیبالیســـتای ایراااااانه

اونایی که امزوز غیــرت ایرانی رو به همه نشون دادن

اونایی که جیباشـــون پر پول نیست

ماشینشونم لامبورگینیــــ نــیست

چشمیـــ هم به قراردادای خارجی ندارن

بچه ها روسفیـــدمون کردیــن ..... دمتــون گرم

فروغ

دلم میخواد بدون هیچ دلیلی خودمو مواخذه کنم ...!

بدون هیچ دلیلی که دلیل همه ی مشکلاته ...!

یک اشتباه ...!

یک اشتباه ندونسته ...!

اشتباهی که آینده ی چندین نفرو به هم گره زد ...!

چند نفر که همو میشناسن ...!

اما انگار هفت پشت غریبن ...!

اشتباهی که یکیو عاشق کرد ...!

یکیو نامرد ...!

یکی هم مونده این وسط که همیشه خودشو سرزنش میکنه ...!

ولی نفر سومم عاشقه ...!

عاشقه نفر اول ...!

و متنفر از نفر دوم ...!

متنفر چون عشقشو عاشق کردو رفت ...!

حتی فکرشم نکرد ...!

حتی وقتی با زبون بی زبونی بهش گفت دوست دارم ولی اون رفت ، هزار نفرو ردیف کرد

ولی

آخرشم اسم عاشقشو نگفت ...!

واسه همیناست ...!

واسه همین دسته آدماست ، که عشق شده بازیچه ...!

بازیچه ی هرکی که پاشو تو این بازی کثیف گذاشته ...!

هیییییییییییی!!!!!!!

کاش دیگه کسی اشتباه نکنه ...!

فیروزه

میدونی؟؟؟؟ راستش یه سری چیزا رو تازه فهمیدم ....

تازه فهمیدم که دیگه نمیخوام خودم باشم .... میخوام تو باشم ...

کارایی که تو دوست داری انجام بدم ....

لباسایی که تو دوست داری بپوشم ...

تازه فهمیدم دوست نداشتنت سخته ....

تازه فهمیدم عشقت تلخه ...

تازه فهمیدم دل نازک شدم و اشکم زود در میاد ....

تازه فهمیدم الکی میخندم و خنده هام از ته دل نیست ....

تازه فهمیدم از نگاه هر پسر دیگه ای به خودم حالم به هم میخوره ....

تازه فهمیدم نتونستم به قولم با خودم عمل کنم و فراموشت کنم ....

تازه فهمیدم چقدر تشنم ....

تشنه ی نگاهت ...

تشنه ی لبخندت ...

تشنه ی حرفات ....

تشنه ی غر زدنات ....

تشنه ی دستات ...

تشنه ی یه دوست دارم زبونی از زبون تو ....

آخه لامصب نمیبینی دارم هلاک میشم؟؟؟؟

اصلابه شوخی بهم بگو دوستم داری .....

به شوخی بهم بخند ....

به شوخی بهم نگاه کن ....

به شوخی بهم بگو «امروز خوشگل شدی» ....

به شوخی دستامو بگیر ......

تا شوخی شوخی جدی نشده و از تشنگی تلف نشدم ....

فروغ

امشب چه شبیه هاااا . . . . میخوام دل بزنم به دریا . . . بنوشم به سلامتی . . .

اول به سلامتی مامان و بابام ... که از این دنیا هیچ خیری ندیدن ... غم و غصه ی دنیا کمرشون خم کرد اما دم نزدن ... گاهی اوقات خوشبختی بهشون پشت کرد اما کفر نگفتن ... گذاشتن بچشون بدنیا بیاد تا بلکه به آرزوهاش برسه ... و واسه خاطر هدفشون جلو همه چیز و همه آدما واستادن ...

دوم به سلامتی دلم ... که قربونش برم خیلی درد کشیده ... درد عاشقی ... درد چشم انتظاری ... درد خیانت ... دردبی وفایی ... درد نامردی ... درد شکستگی ... درد زخم خوردگی ... درد درد ... طفلک دلم ... چوب سادگیشوخورد ... چوب عاشقیشو خورد ... چوب گناهاشو خورد ... خلاصه اینکه بیچاره کلی چوب خورد ...

سوم به سلامتی رفیقام ... که واسشون سنگ تموم گذاشتم ... واسم سنگ تموم گذاشتن ... باهام خندیدن ، بهم نخندیدن ... باهام گریه کردن ... به سلامتیشون زدم که قدرشونو بدونم ... که قدرمو بدونن ...

چهارم به سلامتی دیوونه ... که از هممون عاقل تره ... از هممون راستگو تره .... از هممون عاشق تره ... ازهممون بیشتر خدا رو میشناسه ... از هممون بیشتر واسه خدا عزیزه ... اما هممون بهش میخندیم و میگیم :«هه یارو دیوونست!چی میگه اصلا؟» ... غافل از اینکه اونم به ما میخنده و میگه « شما دیگه چقدر بدبختین » ...

بزن ساقی ... بزن به سلامتی نامرد و نارفیق و ناشکر روزگار ... که امروز هرچی تو وجود من از غرور وخودخواهی و صبر و استحکام و مردونگی و صداقت و شکرگذاری و عشق هست ... واسه خاطر اوناست ...

میگم حالا که به سلامتی اونا زدیم ... این یکیو هم بزنیم به سلامتی « عشقم » به سلامتی « نفسم » ... به سلامتی کسی که عاشقم کرد و عاشق نشد ... کسی که لرزوندم و تکون نخورد ... همونی که خوشحالیش ،خوشحالیمه ... خندش ، خندمه ... تولدش ، تولدمه ... زندگیش ، زندگیمه ... بذار از اسمش بگم ... اسمی که همیشه تو فالمه ... « یکتا » ... « یگانه » ... لامصب تو معنی اسمشم ، دخترا هستن ...

اینجا رو نیگا ساقی ... ته خطه ... آخرین پیکم رو میزنم به افتخار تو ساقی ... تویی که هرشب ... هر روز ... هرساعت ... هر ثانیه ... هر لحظه ... به حرفای دلم گوش دادی ... حرفای این دل صاحب مردم ... که دیگه خیلی وقته حرفاش واسه بقیه ... عادی شده ... تکراری شده ... مسخره شده ... خدایا تو ساقی منی ... محکم بغلم کن... محکم فشارم بده ... خوشگل نگام کن ... خوشگل بهم بخند ... تا منم محکم زندگیمو بغل کنم...خوشگل لحظه هامو بگذرونم ...

فروغ